یکی شدن مامان و بابایکی شدن مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
یسنا و آیسایسنا و آیسا، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

نی نی های دوقلوی ما

نازنین دخملای مامانی

    سلام جیگر طلاهای نازنیم قربونتون برم دخملای نانازیم خیلی وقته که نتونستم وبلاگتون رو اپ کنم اخه این چند وقت حسابی درگیر خرید سیسمونی بودم و کلی براتون خرید کردم بالاخره تا حدودی سیسمونیتون رو به اتمام هستش دیگه چیزی نمونده  خوب بالاخره کمد و ویترینتونو سفارش دادیم تا ده روز الی دو هفته دیگه به امید خدا میارن ولی جا برا تختاتون نداشتیم و نگه داشتیم تا بریم خونه خودمون و اونموقع سفارش بدیم بیارن.نانازی های مامان هفته پیش دوشنبه وقت سونوی انومالی دوم رو داشتیم به حمدالله همه چی خوب بود و خدارو شکر خوبم رشد کردین و اونموقع هفته ۲۷بودیم و دکتر گفت تقریبا ۱۱۰۰کیلو هستین ولی چون هول بودم یادم رفت بپرسم که وزن دوتاتون باهم...
29 ارديبهشت 1394

...خداوند با حضورشما، نام مادر را بر من نهاد...

میلیون ها سال است که زن ها حامله می شوند و شکم هایشان می شود خانۀ موجودی دیگر . میلیون ها سال است که آدم های دیگر شاهد بارداری و زاییدن زنان هستند، اما هنوز هیچکس به آن عادت نکرده است؛ نه زن های حامله و نه رهگذرها، مردم دوست دارند به زن های باردار لبخند بزنند و مراقبشان باشند . انگار شکم های بزرگ و موجودات درونشان هیچ وقت عادی و تکراری نمی شوند. جداً چقدر عجیب است نفس کشیدن کسی زیر پوست تو، چقدر عجیب است تماشای تکان خوردنش و چقدر عجیب است دلبسته شدن به موجودی که ساکن دنیایی دیگر است ... یک چیزهایی هیچ وقت عادی نمی شود، بچه دار شدن مثل یک جادوست، مثل افسانه ای شیرین و عجیب و غریب که سخت می شود باورش کرد. آخر چطور می شود یک دفعه ما...
25 فروردين 1394

روز مادر

سلام  نازگلای مامان خوبین فندقای من؟ امسال قسمت شد که منم مامان شم البته کامل که مامان نشدم وقتی شما نانازیا بیاین تو بغلم کامل کامل مامان میشم و حس مادرانم زیاد میشه فداتون بشم من. این روزا خیلی شیطون بلا شدین ماشالا نمیدونم اون تو جاتون تنگه یا شما شیطون هستین کلی حرکت میکنین و مامانی رو لگد بارون میکنین نمیدونین چه حس خوبیه وقتی بدونی دوتا نینی باهم تو شکمت هستن و هر دوتاشم دارن تو دلت وول میخورن عاشق حرکتاتونم مامانی. وقتایی که ساکتین و بی حرکتین غصه میخورم و بدو بدو یه چیز شیرین میخورم تا باز حرکت کنین اخه دلم تنگ میشه برا حرکاتتون قربون اون دستاو پاهای کوشولوتون بشم من. اون روز تو تخت دراز کشیدم و بابایی رو صدا زدم ت...
24 فروردين 1394

اولین عید با نی نی ها

سلام سلام صدتا سلام به نی نی های نازم خوبین مامانی؟ الهی قربونتون برم من فداتون بشم خیلی نینی خوبی هستین شکر خدا این اولین عیدی هست که منو شماو بابایی باهم هستیم و امیدوارم سال دیگه که دیگه شما بدنیا اومدین و دیگه تو شکم مامانی نیستین سال خوبی رو منو بابایی با شما داشته باشیم تا ابد. خوب راستشو بخواین ما امسال عید جایی برا رفتن نداشتیم بیشتر بخاطر وضعیت من بود که بابایی زیاد راضی نمیشد ولی در کل بابایی رو راضی کرده بودم بریم مشهد اخه دل مامانی بدجور هوای امام رضا رو کرده ولی خوب نخواست که بریم و دیگه بحثی بین منو بابایی برا مسافرت نبود تا اینکه 5 روز مونده به عید که منم تازه از خواب پاشده بودم دیدم تلفن ز زد و منم برداشتم بابابزرگت...
15 فروردين 1394

رفتم سونو!!

سلام نی نی های ناز من خوبین گلم؟ مامانی دیگه کامل میدونه حرکاتتون رو عزیزان من وروجکا انگاری دارین اون تو میچرخین خیلی حس خوبیه قربونتون برم مننننن وقتی دارین حرکت میکنینی مامانی دستشو میذاره رو شکمش و کلی قربون صدقتون میره خیلی حس خوبیه اینکه بدونی یه موجود زنده تو شکم داریو داره حرکت میکنه اونم یکی نه دوتا یکی سمت چپین یکیتونم سمت راست شکمم هستین جیگرای من. بالاخره تو 15 هفته و 5 روزمون بود که رفتیم سونو و دکتر هم برامون تعیین جنسیت نوشته بود هم اندازه دهانه رحم که بحمدالله همه چی خوب بود وعالییی خدارو شکر. دکتره سونو کلی دستگاه رو شکمم تکون میداد تا شما تغییر موقعیت بدین تا ببینه دخترین یا پسر که بعد 10 دقیقه گفت هردو...
16 اسفند 1393

سلام نازگلای مامان

سلام نانازای مامان خوبین الحمدالله قربونتون برم من عزیزای کوچولوم ولی دیگه کوچولو نیستین از شکم قلمبه مامان کاااامل میشه فهمید که نینی های تو دلش ماشالا حسابی رشد کردنو بزرگ شدن قربون دستا و پاهای کوچولوتون بشم من نمیدونین چقدر دلم برا اون پاها و دستای نازتون که برا منو بابایی تکون میدین تنگ شده دیگه صبرم خیلییییی کم شده 2 اسفند وقت دکتر داریم و از طرفیم نمیدونیم که برا سونو مینویسه یا نه تا منو بابایی دوباره شما جیگر طلاهامونو ببینیم از طرفیم جنسیتتون کامل مشخص نشده درسته تو غربالگری گفت احتمالا هردوتاتونم پسر خوشگل باشین ولی احتمالی گفت برا همین دلم ضعف میره برا تعیین جنسیت قطعی تا بدونم که گل دخترین یا پسر قند عسل تا برم حسابیی...
26 بهمن 1393

نازنینای مامانی بزرگ شدن

  سلام جینگولیای مامانی خوبین جوجوهای من البته دیگه جوجو نیستین و کااااامل مشخص هست که رشد کردین و بزرگ شدین مامانی به سلامتی وارد هفته چهاردهم شدیم یعنی وارد چهار ماهگی شدیمو این ماه ایشالا با قطعیت کامل دکتر جنسیتتون رو میگه و منو بابایی با خیال رااااااحت براتون اسباب بازیو و لباس اینا میخریم وایی نمیدونین چه هیجان انگیزه وقتی میریم لباسای بچگونه رو میبینیم و چندتاشو انتخاب میکنیم و ولی اخر سر من نمیذارم بابایی بخره چون کامل مطمعن نیستم پسملین یا دخمل حالا از این حرفا بگذریم مامانی هنوز هیچی نشده خیلی خپلو شده شکمم طوریه که انگار شش ماهمه همه دارن تعجب میکنن البته اینم ناگفته نمونه که خیلییییی عذاب میکشم هم کمردرد دارم و هم پاهام در...
19 بهمن 1393

اولین غربالگری

  سلام نازنینای مامان خوبین خوشگلای دردونم الهی قربونتون بره مامانتون خوب رشد کنین تو دل مامان و درست به موقع بدنیا بیاین و عجول نباشینا اخه شما که دوقلویین باید هم هوای همدیگرو نگه دارین هم هوای مامانی و بابایی رو . شکر خدارو اولین تست غربالگری رو رفتیم و هم جواب سونوگرافی وهم جواب ازمایش هردوتاشونم خوب بودن ایشالا جواب غربالگری دومم خوب باشه نمیدونین تا جواب ازمایش رو نشون دکتر بدم چی به من و بابایی گذشت همش دل نگرون بودیم تا اینکه رفتم دکتر رو جواب رو نشون دادم و گفت خدارو شکر همه چی رو به راهه خدا رو هزاران بار مرتبه شکر خوب برای اولین بار هم بابایی هم من هردوتاتونم دیدیم نمیونین چه لحظه خوبی بود خنده از لبای منو بابایی محو...
12 بهمن 1393